تعداد بازدید 98
|
نویسنده |
پیام |
eft
ارسالها : 18
عضویت: 15 /5 /1391
سن: 22
|
گفت وگو پيشكسوت نگارگري استاد محمود فرشچیان
جام جم آنلاين: يك بار چند سال پيش كه براي گفتوگو با او به خانهاش رفته بودم، دربارهاش نوشتم كه او جهاني است بنشسته در گوشهاي.
با اين حال، تواضع و برخورد انساني او مصداق اين جمله است كه درخت هر چه پربارتر، افتادهتر. دامنه فروتني او تا جايي ادامه داشت كه در ميان گفتوگو، وقتي به او گفتم برخي هنرمندان در برههاي از زمان گرفتار غرور و تبختر ميشوند، به فكر فرو رفت و گفت: انسان بايد خودش را مانند يك ظرف خالي بداند تا دائما به آن اضافه شود.
در حالي كه اگر خود را مملو و سرشار بداند، ديگر چيزي به او افزوده نخواهد شد.
چطور به اين جايگاه رسيديد?
مطالعه كردم. همان طور كه سعدي جهان را گشت تا بتواند ديوان اشعار خود را بنويسد.
شايد گزاف نباشد بگويم من نيز براي دستاوردهاي هنريام شبانهروز تلاش كردم و از مطالعه دست برنداشتم. خاطرم هست كه مدتي پيش از استوارت گاليورتز، رئيس آكادمي هنر فلورانس خواستم تا مقدمهاي براي يكي از كتابهايم بنويسد.
او يكي از بزرگترين منتقدان هنرهاي تجسمي شرق است و تا به حال دو جلد درباره شاهنامه شاه طهماسب نوشته است و تمام زواياي پيدا و پنهان نقاشان خارجي و ايراني را كه در مكتب هرات بودهاند، استخراج كرده است. كتابي كه هر ايرانياي با ديدن آن حيرت ميكند.
او نيز به دليل آشنايياش با نوع كار من، پذيرفت. به من گفت من كارهاي تو را دوست دارم. از اين جهت كه آثار تو نشان ميدهد مطالعه شده كار ميكني، اما اگر بخواهم براي كتاب تو مقدمهاي بنويسم، نيازمند پذيرفتن شروطي از سوي توست كه بايد بپذيري. زيرا من براي نوشتن مقدمهاي در كتاب تو در برابر هنر و آكادمي هنر مسوول هستم. من نيز پذيرفتم. او به من گفت در رزومه كاري ات نوشتهاي كه تا امروز 83 نمايشگاه انفرادي برپا كردهاي. كارت تمام اين نمايشگاهها را برايم بفرست. فرستادم سپس گفت تصاوير تمام عكسهايي كه ميخواهي در كتاب مذكور چاپ شود را نيز برايم بفرست. من نيز همين كار را كردم. بعد از مدتي دوباره پيغام فرستاد كه فهرست نام تمام كتابهايي كه در وادي هنر خواندهاي را نيز برايم بفرست و من نيز ارسال كردم. بعد از مدتي، پيغام داد كه ساعت سه بعد از ظهر به دانشگاه هاروارد بيا تا با هم ملاقاتي داشته باشيم.
دقيقا به خاطرم هست كه آن روز به دانشگاه هاروارد رفتم. تمام كتابهايي كه فهرست آنها را برايش فرستاده بودم روي ميزش قرار داشت و او مانند استادي كه بخواهد از شاگردش امتحان بگيرد يكي يكي اين كتابها را بيرون ميكشيد و از من دربارهشان سوال ميكرد. تازه بعد از گذراندن اين مرحله بود كه مقدمه كتاب مرا نوشت. منظورم اين است. آنها مطالعه دارند و حساب شده كار ميكنند يا مينويسند. اميدوارم فرهنگ و هنر ما هم در ايران روزي به آن اندازه و معيار برسد.
تصور ميكنم يكي از دلايلي كه شما توانستهايد در عالم هنر به اين درجه از موفقيت دست يابيد، سفرهاي زياد به كشورهاي مختلف و آشنايي با هنر و هنرمندان اين كشورها باشد كه به گسترش ديدگاه شما در نگارگري كمك زيادي كرده است؟ اين طور نيست.
مسلما همين طور است. زماني كه براي ادامه تحصيل به وين رفتم، به كتابهاي ارزشمند و نفيسي در كتابفروشيها برخوردم و تا جايي كه توانستم به خريداري اين كتابها پرداختم. غذا نخوردم. به خودم سختي دادم، اما به جايش كتاب خريدم و امروز از اين كارم راضي هستم. حتي ميخواهم تمام اين كتابها را به فرهنگستان هنر اهدا كنم تا در معرض ديد عموم قرار گيرد.
با توجه به اين كه شما مدت زيادي است در خارج از كشور هستيد، برخورد و شناخت آنها نسبت به هنر ما را چگونه ديدهايد؟
همان طور كه در اين دنيا آدمهاي متفاوتي وجود دارند، برخوردها و ديدگاهها نيز نسبت به هنر متفاوت است. ممكن است يك مخاطب ايراني پاي تابلوي من بايستد و حق مطلب را متوجه نشود، اما يك خارجي به پيام اثر پي ببرد. چنانچه خاطرم هست در جريان برگزاري يكي از نمايشگاههايم، يك خانم اروپايي مقابل تابلوي عصر عاشورا ايستاد و گريست.
امضای کاربر : No pain : No gain
نا برده رنج گنج میسر نمی شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
|
|
شنبه 28 مرداد 1391 - 13:20 |
|
تشکر شده: |
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.